دکتر فخر اسلام: فردوسی باید به منابع، امانت دار می مانده. می بینیم که از سلسله ی هخامنشیان هم در شاهنامه سخنی نیست در حالی که مشخصا هر ایرانی این سلسله و این مردم را دوست دارد. از آن جا که این خداینامه ها و شاهنامه ها و اوستا در دوره ی اشکانیان تدوین می شود، و اشکانیان سعه ی صدر هخامنشیان را نداشته اند و کلا در زندگی سیاسی خود، زیاد اهل رقابت بوده اند؛ تاریخ هخامنشیان را در خداینامه قرار نداده اند. در مورد آرش هم همین طور است: در منابعی که به دست فردوسی می رسد نه سخنی از سلسله ی هخامنشیان است و نه سخنی از آرش. نه این که آرش در تقابل با رستم باشد و گرنه با این دیدگاه شخصیتی مثل زال هم نباید در شاهنامه می آمد.
مجید نصرآبادی: همانطور که می دانیم شاهنامه سر حلقه ی یک رویکرد ملّی گرایی در ایران است. اما رویکرد دیگری هم داریم که به موازات شاهنامه در ادبیات ایران حرکت می کند و آن رویکرد عرفان مآبی و گرایش به تصوف است که در این سلسله هم قله های بسیار رفیعی همچون عطار و مولوی را داریم. آیا این دو رویکرد، تقابل ها و یا حتی همکاری هایی را با هم در تاریخ ادبیات ما داشته اند؟ به عنوان مثال در شاهنامه بسیار سخن از کشتن انسان هاست، اما در آثار عرفانی غالبا از احیای انسان ها صحبت به میان می آید.
دکتر فخر اسلام: حماسه کمک می کند که جای پای انسان روی خاک محکم شود واین یعنی حفظ مرز. عرفان و تصوف جغرافیای بی مرزی است و اهل تصوف به مرگ بهایی نمی دهند. در شاهنامه هم اگر سخن از ریختن خون است باید بدانیم که ایرانی ها هیچ وقت پیش قدم در هیچ جنگی نبوده اند و همیشه صلح طلب بوده اند و یکی از شباهت های عرفان و تصوف با حماسه در همین است. ایرانی ها هرگز حالت تهاجمی نداشته اند، بلکه حالت تدافعی برای حفظ مرزها را داشته اند. و این انگیزه ی کشتن خیلی مهم است زیرا در پهلوان ِ حماسه بر خلاف پهلوان عرفان، حفظ مرز بسیار مهم است. حماسه دست کم با تصوف در تقابل نیست. می بینیم که مولانا می گوید: شیر خدا و رستم دستانم آرزوست؛ یعنی با واوِ عطف، رستم دستان را در کنار امام علی قرار می دهد. حتی نگاه مثبت شخصیت های صوفی مثل سعدی، حافظ و مولانا به شخصیت های حماسه، خودش گواهی بر این مطلب است.
حسین محروقی: وجه تمايز شاهنامه ي فردوسي با ديگر آثار حماسي دنيا از جمله ايلياد و اديسه ي هومر در چيست؟
دکتر فخر اسلام: ما در شاهنامه تعدد شخصیت ها را داریم و هر شخصیت نماینده ی گروهی است، مثل رستم که می شود نماینده ی پهلوانان، سیندخت، نماینده ی زنان. حتی در دیوها هم ما چندین قهرمان داریم. یکی از این منظر و دیگر چند بعدی بودن و شخصیت پردازی است. بعضی اعتقاد دارند که هومر در شخصیت پردازی نتوانسته انگشت کوچک هنر فردوسی هم باشد. نکته ی دیگر، حالات روانشناسی و جزئیاتی است که فردوسی در شخصیت ها قرار داده که هومر این ویژگی را در شخصیت ها ندارد. بدین معنی که در شاهکار هومر، ما با افردی آشنا می شویم که پهلوانانی هستند و مبارزه می کنند ولی از حالت روحی و شخصیتی آن ها آگاه نمی شویم. اما در شاهنامه، تمام شخصیت ها یک شناسنامه ی رفتاری دارند. از تنها بعدی که معتقدند شاهنامه ی فردوسی می تواند ارجح بر دیگر آثار حماسی باشد و واقعا سنگ تمام گذاشته است، همین شخصیت پردازی است. وگرنه هومر هم رمز شناس بوده است.
مجید نصرآبادی: شما این فاصله ی زمانی را در نظر نمی گیرد، ایلیاد و ادیسه ی هومر متعلق به حدود 8 قرن قبل از میلاد مسیح بوده است و یک فاصله ی چند قرنی بین این دو اثر حماسی داریم. مسلما این سادگی باید باشد. و اکثر محققین هم این موضوع را در نظر نمی گیرند. علاوه بر این، اگر در شاهنامه فردوسی ما این تعدد شخصیت ها را داریم، در ایلیاد هم تعدد شخصیت ها بسیار هستند و حتی در خود ادیسه. و كلا اين بررسي تطبيقي كاري اشتباه است.
دکتر فخر اسلام : بله، معتقدند که فرهنگ هر قومي ارزش ها و رسومات خودش را دارد و ممکن است موضوعی برای ما ارزش باشد و برای قوم مقابل ضد ارزش. بعضی به این نتیجه رسیده اند که بررسی تطبیقی آثار شاید کار ذوقی خوبی از کار درآید ولی کار علمی شایسته ای نخواهد شد.
در پایان جلسه، هدیه ای به رسم یادبود توسط دکتر سخاوتی از همراهان همیشگی «عصر کتاب» به دکتر بتول فخر اسلام اهدا شد.
گفتنی است جلسات عصر کتاب با همکاری انجمن سینمای جوانان ایران دفتر نیشابور، اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی و کلبه کتاب کلیدر هر هفته روزهای شنبه ساعت 6 بعدازظهر در اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی نیشابور برگزار می شود. برنامه ی کامل این جلسات را در همین سایت ببینید.
نظرات شما عزیزان: